توجه! خواندن این طنز حاوی بیان صحنه +18 میباشد لذا مراقبت فرمایید دست بچهها و بزرگان عزب نیفتد.
«بیبی ململ» مادر زن «قلی سبیل» سحرگاه یک شب تابستانی کویری روی پشتبام کاهگلی از سر کنجکاوی پیرزنانه!! نگاهی به اطراف انداخت و به دخترش گفت: مادر! قربانتشوم لحاف از قلیخان افتاده نزدیکتر و مهربانانهتر بخوابید لحاف هم روی شوهرت بکش مراقب باش نَچاید. (سرما نخورد)!
در همین حال نگاه به عروسش کرد و گفت: عروس خانم! اینقدر به پسرم نچسب گرمازده میشود نیم متری فاصله بگیر…
ازآن زمان یزدیها این مثل را در برخوردهای دوگانه بکار میبرند.
یک بام و دو هوا را/ خدا را برم قربون
اینور بوم زمستون/ اونور بوم تابستون
هیچی! در اینجا توضیح خواهم داد تا متوجه شوید چون گفتهاند در مثل مناقشه نیست که چرا اکابریک قوم؛ روزنامهها و بلندگوداران صاحبان عمامه یا افراد عادی از یک جناح خاص در مورد مسائل مختلف برخورد دوگانه دارند.
برای فهم بیشتر این حضرات و رسانههای متعلق به آنها را جای؛ بیبی ململ؛ سپس دکتر رئیسی را در نقش دختر عزیزکرده بگذارید. نقش عاروس نخواستنی! را به شیخ دیپلمات دکتر روحانی بدهید. همچنین قضیه مذاکره با دولتهای متخاصم عربی و غربی، معاملات، قضیه کنسرت و حضور بانوان در آن ورزشگاهها و مسئله FATF و فریاد در برابر گرانی تورم و فقر مردم یا سکوت محض حتی تایید همان قضیه را؛ لحاف ملا؛ ببخشید منظورم لحاف مذکور بدانید که دعوا بر سر آن بود نه منافع ملی!
از اقتصاد به برخورد دوگانه حجاب و رقص و آواز که اینجا حرام است ولی در بلاد طیبه دوستان رزمنده با کفر یا در صف استقبالکنندگان مباح بوده چنانکه ترانه با صدای بانو با پوشش غیرقابل قبول به شرط همراهی، قابل پخش میگردد ولی اینجا؛ «پناه به خدا میبریم».
توضیحات و تبییناتم تمام شد.
بروم ببینم نظر سلطانالآیینه چیست؟ آیا پشتبام دفتر آیینه یزد هوا هم سرد است و گرم؟ بالاخره زیر لحاف باید رفت یا…؟
هرچه سلطان گوید! چارهای جز اطاعت نیست!!
زباندراز
- نویسنده : زبان دراز
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 10,مه,2025